وبلاگ سید احمد حسینی، مشاوره مسائل فقهی، خانواده وازدواج - اصفهان

مشاوره خانواده . ازدواج و طلاق . زندگی زناشویی.مسایل فقهی.مسایل جوانان.صیغه و ازدواج موقت در اصفهان و خوراسگان.سید احمد حسینی a

وبلاگ سید احمد حسینی، مشاوره مسائل فقهی، خانواده وازدواج - اصفهان

مشاوره خانواده . ازدواج و طلاق . زندگی زناشویی.مسایل فقهی.مسایل جوانان.صیغه و ازدواج موقت در اصفهان و خوراسگان.سید احمد حسینی a

نسیبه در جنگ اُحد

احد چه جنگی بود؟!

احد یکی از جنگ های دفای اسلام به شمار می رود .در این جنگ خود حضرت رسول ،جنگ را رهبری می کردند و تدابیری را می اندیشیدند .این جنگ در سال 3هجری1 و به قولی 17 شوال 2  اتفاق افتاده است . دلیل اینکه نام آن احد نامیده شد ، این است که این جنگ در  مکانی به نام احد اتفاق افتاده بود . دراین جنگ عده ی اندکی تا آخر در کنار رسول باقی ماندند ، که یکی از آنان زنی به نام   " نسیبه بنت کعب الانصاریه " مشهور به " امّ عماره "  بود .

 

نسیبه در میدان جنگ

وقتی که به اطرافمان نگاه می کنیم ، بعضی ها را می بینیم که  از اول تا آخر زندگی شان درد و رنج است. اما به تنها چیزی که می اندیشند ، ایثار و فداکاری برای خداست . نسیبه یکی از اینها بود . زنیکه در زمان مهمی از تاریخ ، یار رسول خدا شد . او کسی بود که پیامبر در مورد او فرمود : " لمقام نسیبة بنت کعب الیوم خیر من مقام فلان و فلان "؛ مقام نسیبه در آن روز بهتر است از مقام فلانی و فلانی.3          

در مدینه دو طایفه وجود داشت . یکی از این دو ، قبیله بنی تجار بود . این قبیله در بین قبایل دیگر به آرام و سالم بودن معروف بود . درمیان این قبیله ، فردی به نام  کعب ، بسیار مشهور بود . کعب دخترانش را مثل بقیه اعراب به چشم برده نمی دید و در آن زنان که برای  زن ارزش و اهمیّت و حقی قائل نبودند ، آنها را آزاد می گذاشت . نسیبه یکی از دختران کعب بود . در ماجرای  « لیلة العقبه ی دوم » که از مدینه کسی جرأت نمی کرد با کسی مثل محمد بیعت کند ، نسیبه همراه خواهرش به پای سخنان رسول رفتند و بعد از سخنرانی های وی ، با او به عنوان اولین بیعت کنندگان زن ، همچون مردان بیعت کردند . وی  شجاعت و آزادی را در مکتب خانواده اش آموخته بود . پیامبر هم رو به آنان کرد و فرمود : بیعت شما زنان را  قبول کردم. 4

آشنایی نسیبه با پیامبر(ص)

آشنایی نسیبه با پیامبر از همان پیمان لیلة العقبه ی دوم  آغاز شد و به جایی رسید که خود و شوهر و فرزندانش در رکاب پیامبر (ص) جان فشانی کردند . پیامبر کنیه ی نسیبه را « امّ عماره » از روی اسم پسرش گذاشت .

در جنگ احد  نسیبه از جمله زنانی بود که  برای آب رسانی و مداوای مجروحان آمده بودند . گرما که شروع می شد نسییه کارش را شروع می کرد . مشک آب را پر می کرد و داخل میدان می رفت و آب رسانی می کرد . نسیبه هیچ فکر نمى کرد که در صحنه احد با شوهر و دو فرزندش دوش به دوش یکدیگر بجنگند و از رسول خدا دفاع کنند.  او بیش از این دو کار، آب رسانی و درمان مجروحان در آن روز،  کاری براى خود پیش بینى نمى کرد. 5
نسیبه همینکه وضع را به این نحو دید ، مشک آب را به زمین گذاشت و شمشیر به دست گرفت . گاهى از شمشیر استفاده مى کرد و گاهى از تیر و کمان .

مسلمانان در آغاز مبارزه با آنکه از لحاظ عدد زیاد نبودند و تجهیزات کافى هم نداشتند ، شکست عظیمى به دشمن  وارد کردند و دشمن پا به فرار گذاشت ، ولى طولى نکشید در اثر غفلتى که در یک عده از نگهبانان " تلّ عینین "  در انجام وظیفه ی خویش و نداشتن اطاعت محض از رهبر خود ، پیامبر(ص) ، دشمن از پشت سر شبیخون زد ، وضع عوض شد و عده ی زیادى از مسلمانان از دور رسول اکرم پراکنده شدند و فرار کردند.

 

چگونگی ورود نسیبه به صحنه ی جنگ با دشمن

نسیبه همینکه وضع را به این نحو دید ، مشک آب را به زمین گذاشت و شمشیر به دست گرفت . گاهى از شمشیر استفاده مى کرد و گاهى از تیر و کمان .  یک وقت متوجه شد که یکى از سپاهیان دشمن  "ابن حمیه "  فریاد مى کشد : خود محمد کجاست ؟  این زن فداکار بدون هیچ زره ای که از او محافظت کند ، دست به شمشیر برد و چنان حمله ای بر او که قصد کشتن پیامبر (ص) را داشت  کرد که او فرار کرد . پیامبر (ص) به نسیبه فرمود : « بارک الله علیک ِ یا نسیبه » . در این حال پیامبر (ص) در بین جنگ  دید یکى از مهاجرین در حالی که سپرش بر پشتش بسته است در حال فرار است رو به او کرد و فرمود :  اى صاحب سپر! سپرت را بیانداز و خودت به جهنم برو . سپس آن حضرت به نسیبه فرمود سپر او رابردار . او آن را برداشت و مشغول جنگ با مشرکین شد. 6

او یکی از ده‌نفری بود بعد از فرار نامردانی از دور پیامبر ، در کنار رسول باقی ماند و از جان پیامبر دفاع کرد و برای حفظ جان پیامبر شمشیر زد و  مجروح شد . درمان زخم‌ها و جراحات «امّ عماره» یک سال به طول انجامید و اثر برخی از آنها تا آخر عمر بر بدن او باقی ماند. ولی او همیشه افتخار می‌کرد که در راه پیامبر مجروح شده‌است .

هیچ گاه مسائلی که در جنگ  اعم از جراحت خود و خانواده اش و حتی کشته شدن فرزندانش او را از دفاع از سپاه اسلام دور نکرد . حتی زمانی که فرزندش زخمی شد زخم او را بست و به او گفت : زود حرکت کن و از جان رسول و اسلام دفاع کن که طولی نکشید که فرزندش شهید شد .

هرگاه پیامبر از جنگ احد سخن می گفت ، در مورد نسیبه  می فرمود : " ما التفت یمیناً و لاشمالاً إلاّ و أنا أراها تقاتل دونی " ؛ هرگاه به راست و چپ نظر می‌افکندم، او را دیدم که می‌جنگد .

نسیبه تنها به پیامبر پایبند نبود . به اسلام پایبند بود . هر جا ایثار می خواست نسیبه بود . ام عماره پس از وفات پیامبر(ص) نیز در جهاد مسلمانان شرکت کرد ، چنان که در جنگ یمامه به سختی جنگید و یک دست او قطع شد . تا اینکه در حنین به مقام شهادت رسید .
 پیامبر در مورد او فرمود : " لمقام نسیبة بنت کعب الیوم خیر من مقام فلان و فلان "؛ مقام نسیبه در آن روز بهتر است از مقام فلانی و فلانی.[

علامه طباطبایی می‌فرماید: نصیبه مادر دو شهید است و در همه‌ی جنگ‌ها برای رزمندگان آب می‌برد. یک زن انقلابی در یکی از جنگ‌ها بود، کار به جای باریک رسید، مشک آب را به زمین گذاشت و شمشیر به دست گرفت و جنگید. در یکی از این جنگ‌ها سیزده تا زخم به بدن این خانم خورد که حتی یکی از زخم‌ها آنقدر طولانی شد که تا یک سال خوب نشد. پسرش عبدالله را تشویق کرد، او هم رفت جنگ کرد و شهید شد. هم آب آور بود، هم شمشیر زن بود، دو تا از پسرانش هم شهید شد .

ما درتاریخ نسیبه های زیادی با نام های مختلفی چه در صدر اسلام چه در طول اسلام داشته و داریم .امید است که بتوانیم نسیبه ای در زمان خود شویم !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد